خاطره- فراموشي، بخشش و رابطه

*بهمن نامور مطلق-پس از حضور شكوهمند مردمي در انتخابات رياست جمهوري و راي به دگرگوني بنيادين در عرصه دولت، بي ترديد همه منتظر تحولاتي اساسي در رويكرد رييس جمهور منتخب و گروه همراهش بودند. يكي از مهم ترين عرصه هايي كه نياز به چنين تحولي داشت تا كشور بتواند از بحران هايي كه ديگر بر هيچ كس پوشيده نبود، برون رفت داشته باشد، عرصه روابط بين الملل بود. سياست هاي غلط دولت پيشين، ايران را يكي از منزوي ترين كشورها كرده بود و همان طور كه بارها در مباحثات همين انتخابات گفته شد به شهروندان ايراني روز به روز بيشتر بي احترامي مي شد. علاوه بر كرامت شهروندان، چگونگي روابط بين الملل تاثيري جدي بر اقتصاد داخلي و وضعيت معيشت مردم در جاي جاي كشور داشت و نهادهايي مانند دارو و درمان به شدت مساله پيدا كردند. همه اين مطالب و مطالب بسياري ديگر، تحول در روابط بين الملل را از ضروري ترين فعاليت هاي دولت جديد به حساب مي آورد. در اين رابطه دولت بايد علاوه بر تغيير لحن و گاه موضوعاتي كه پيش تر جز خسارت چيزي به بار نمي آورد، نحوه و سطح ارتباطات خود را نيز تغيير مي داد. رابطه با اروپا و امريكا مي توانست در تغيير شرايط موثر و گاه بسيار موثر باشد: اما ارتباط با اروپا و به ويژه امريكا نمي توانست و نمي تواند يك ارتباط عادي تلقي شود زيرا خاطرات جمعي ما ايرانيان به ويژه خاطرات زنده و حافظه نزديك ما مملو از عناصري است كه چنين روابطي را به ويژه با امريكا دشوار مي سازد. خاطره چه درباره يك فرد و چه درباره يك گروه يا ملت، در چگونگي روابط با ديگري نقش اساسي و تعيين كننده يي ايفا مي كند. چه بسا بي توجهي به خاطرات، خود عواقب و واكنش هاي بسيار منفي و وارونه يي را به دنبال بياورد. متاسفانه خاطراتي كه ما در 50 سال اخير از اروپا و به ويژه از امريكا داريم، بيشتر خاطرات ناگوار است. از نوع ارتباط تحقيرآميز در پيش از انقلاب كه خود آنها نيز اذعان دارند و از دخالت هاي استعماري در عزل و نصب افراد و حتي شاه با انجام كودتا تا تحميل قراردادهايي مانند كاپيتولاسيون، همگي خاطرات ناخوشايندي اند كه پيش از انقلاب وجود داشته است. پس از انقلاب بزرگ اسلامي نيز اين دخالت ها ادامه يافت، چنان كه از تحريك در برهم زدن يكپارچگي ملي نزد اقوام گرفته تا دخالت هاي غيرمستقيم در جنگ، سرنگوني هواپيماي مسافري، همچنين تحريم اقتصادي و بسياري ديگر كه فهرست آن خود كتابي مستقل مي طلبد، همگي حاكي از حضور ناميمون امريكا عليه نظام نوپاي جمهوري اسلامي ايران است. البته بايد صادقانه اعتراف كرد كه برخي واكنش هاي ما نيز منطقي و شايسته نبوده و گاه واكنش هايي داشته ايم كه بهانه را براي استعمارگران و رسانه هاي آنها مهيا كرده است تا بيش از پيش كشور ما را بدچهره جلوه دهند. حال دولت احساس مي كند براي بهبود وضعيت مردم و بازگرداندن تصوير واقعي نظام جمهوري اسلامي نياز به ارتباط مستقيم با كشورهاي جهان دارد.

طبيعي است كه خاطرات جمعي ناگوار و ناخوشايند مردم ايران نسبت به امريكا موجب واكنش منفي درباره ارتباط با اين كشور مي شود. هنوز اين خاطرات زنده اند و هنوز اغلب مردم با چنين خاطراتي زندگي مي كنند. هنوز جراحت هايي كه امريكا با دخالت هاي گوناگون به پيكره كشور و نظام وارد كرده، فراموش نشده است. بنابر اين ما در قبال رابطه با امريكا چه استراتژي يا راهبردي مي توانيم داشته باشيم. براي تشريح احتمالات گوناگون به سخن معروف ماندلاارجاع مي دهيم كه در پايان آپارتايد نسبت به استعمارگران گفت: «ما مي بخشيم، اما فراموش نمي كنيم» در اينجا دوگانه فراموشي-خاطره و بخشش مطرح مي شود. حال مي خواهيم اين دوگانه را به سه گانه فراموشي- خاطره، بخشش و ارتباط افزايش بدهيم تا بهتر به كاوش اين موضوع بپردازيم. با توجه به عناصر گزاره، شش احتمال متصور است:

1- فراموش مي كنيم، مي بخشيم و مايل به برقراري ارتباط نيز هستيم.

2- فراموش مي كنيم، مي بخشيم ولي مايل به برقراري ارتباط نيستيم.

3- فراموش نمي كنيم، اما مي بخشيم و مايل به برقراري ارتباط نيز هستيم.

4- فراموش نمي كنيم و مي بخشيم اما مايل به برقراري ارتباط نيستيم.

5- فراموش نمي كنيم و نمي بخشيم، مايل به برقراري ارتباط نيز نيستيم.

6- فراموش نمي كنيم و نمي بخشيم، اما مايل به برقراري ارتباط هستيم.

عنصر نخست فراموشي- خاطره: در اين رابطه بايد گفت نمي توان مصايبي را كه امريكا مسبب آنها بود، فراموش كرد: زيرا حجم ناملايمات و خرابي هايي كه امريكا در كشور ما موجب شده است فراموش شدني نيست، به ويژه براي نسل ما كه به چشم خود ديده و با وجود خود لمس كرده است. تاريخ معاصر كشور ما چنين فراموشي اي را نمي پذيرد و فقط آنهايي كه حافظه تاريخي ندارند، مي توانند چنين مصايبي را فراموش كنند. فقط كساني مي توانند ظلم هاي امريكا به كشور ما را فراموش كنند كه دچار آلزايمر اجتماعي و تاريخي شده باشند. خوشبختانه جامعه انقلابي ما دچار آلزايمر تاريخي نشده است و هيچگاه نمي تواند ظلم هاي امريكا را فراموش كند، همان طوركه نمي تواند ظلم هاي انگليس و روسيه را فراموش كند. همان طوركه نمي تواند و نبايد معاهدات گلستان، تركمانچاي و هرات را فراموش كند. اگر فراموش كند، دوباره به شكل ديگري همان مصايب را تجربه خواهد كرد. كاركرد خاطره، جلوگيري از تكرار ناخوشايند است. بدين ترتيب دو گزينه يك و دو كه مربوط به فراموشي هستند، پذيرفتني نيستند.
عنصر دوم بخشش: در رابطه با بخشش اين پرسش مطرح است كه آيا مي توان امريكا را بخشيد؟ آيا با وجود خاطراتي چنين ناگوار و ناخوشايند مي توان از بخشش سخن گفت؟ در اين مورد بايد شرايط بخشش را مورد توجه كرد. اين شرايط نزد همگان يكسان نيست. برخي معتقدند همه چيز را مي توان بخشيد. دريدا مي گويد: «بخشش واقعي، بخشش نابخشودني هاست.» اين عبارت دريدا شايد عبارت زيبايي به نظر برسد، اما آيا مجموعه حقايق و باورها به ويژه باورهاي بومي و مكتبي ما نيز اين عبارت دريدايي را مي پذيرد؟ به نظر مي رسد ما با اين تفكر دريدايي زاويه داريم و دست كم بسياري از ما براي بخشش، شرط قايليم. نخست اينكه هر چيزي را نمي توان بخشيد، به ويژه ما نمي توانيم ظلمي را كه به ديگري شده است، از طرف خود ببخشيم. در اين مورد يادآوري مي شود ظلمي كه به طور مستقيم و غيرمستقيم به جامعه ما روا شده است، قابل بخشش توسط اين دولت يا آن دولت نيست. اين مردم صدمه ديده، شهيد داده و مظلوم هستند كه بايد نظر بدهند. شرط دوم اين است كه دست كم بايد ظالم به ظلم خود اعتراف و اظهار پشيماني كند و متعهد شود كه ديگر تكرار نمي شود. متاسفانه غرور و نخوت غربي ها و به ويژه امريكايي ها مانع از پذيرش اين واقعيت است. در نتيجه يا بايد بر اساس مصالحي - اصطلاحا- كوتاه آمد و با وجود خاطرات جمعي واكنشي ضدخاطراتي داشت يا اينكه نبخشيد مگر پس از مهيا شدن شرايط آن. بي شك علاوه بر غيرت و حميت مردم ايران، باورهاي اسلامي ما نيز چنين موضعي را كه ناشي از وادادگي است، قاطعانه رد مي كند. به بيان ديگر، شرايط لازم براي بخشش وجود ندارد. درباره اين مصايب گفته شد كه هيچگاه فراموش نخواهند شد، اما شايد در آينده - اگر شرايط آماده شود- بخشيده شوند. بدين ترتيب گزينه سه و چهار نيز مورد پذيرش نيستند.
عنصر سوم رابطه: از اين پس دو گزينه ديگر پيش رو داريم. اول اينكه «نمي بخشيم، فراموش نمي كنيم و مايل به برقراري رابطه نيز نيستيم.» اين همان وضعيتي است كه در اين هشت سال و به ويژه چهار سال اخير داشتيم و سرانجام آن، انزواي سياسي، تخريب اقتصادي و تضعيف منزلت مردمي است كه صدماتي جبران نشدني را از بي تدبيري ها متحمل شده اند. اگر كسي مي خواهد وضعيت به همان شكل سابق باقي بماند و هر روز نيز بدتر نيز شود، همين گزينه مناسب است. البته آحاد مردم غير از اين فكر مي كنند و در انتخابات با صداي بلند آن را اعلام كردند. بنابراين گزينه ديگري باقي مي ماند كه عبارت است از: «نمي بخشيم و هرگز فراموش نمي كنيم، ولي مايل به برقراري رابطه هستيم.» چنانكه مشاهده شد، نمي توان و نبايد خاطره جمعي را فراموش كرد، زيرا خاطره جمعي مانند خاطره فردي بخشي از مكانيسم دفاعي و امنيتي تلقي مي شود. همچنين نمي توان بخشيد و تا شرايط آن مهيا نشود، نبايد بخشيد و اصلااين حق از آن خود مردم است: اما مي خواهيم رابطه برقرار كنيم، زيرا اگر خواسته باشيم صادقانه و مدبرانه اظهارنظر كنيم، ما نياز به تغيير وضع كنوني و ايجاد ارتباط با جهان از جمله امريكا داريم. جمهوري اسلامي ايران در وضعيت تازه يي قرار دارد و خوشبختانه از نظر فرهنگي و سياسي نيز نظامي تثبيت شده است و مي تواند روابط پاياپايي را با بزرگ ترين قدرت هاي جهان مديريت كند. آنهايي كه چنين رابطه يي را نفي مي كنند، يا به عمق بحران هاي اقتصادي كه به حوزه هاي ديگر نيز كشيده مي شود، آگاهي ندارند يا اينكه به صلابت و استحكام نظام خودمان شك دارند و توانايي يك رابطه پاياپاي را در آن نمي بينند. آنها نيرو و جرات آن را ندارند تا نگاه در نگاه امريكايي ها بيندازند، در مقابل آنها بايستند و با تدبير از حق ملت بزرگ دفاع كنند، لذا از مقابله مي گريزند. اما همان طوركه امه سزر - اين سياهپوست مبارز - گفته است: «بايد نيروي نگاه كردن به آينده را بازيافت» البته همه تقابل ها نيز برخاسته از باورهاي اعتقادي نيست، بلكه برخي نيز، نفي رابطه با امريكا برايشان سودي دارد و از اين طريق دكاني بازكرده اند: اما منافع ملي و مصلحت نظام به شكلي پايدار، مستلزم دورانديشي، جسارت و از خود گذشتگي است.
بنابر اين، دو قشر افراطي مانع از يك رابطه سالم و مستحكم ميان ما و غرب اند يكي آنهايي كه دچار فراموشي تاريخي اند و عجب است كه حتي حافظه كوتاه مدت نيز ندارند و مي خواهند همه چيز را فراموش كنند و ببخشند: گو اينكه هيچ اتفاقي نيفتاده و همه خواب و خيال بوده است. اينها حيثيت جامعه را خدشه دار خواهند كرد و دوباره جامعه را به سوي روابط استعمارگر و استعمارزده خواهند كشاند و ديگر، كساني كه بر تصميم نفي كامل اين رابطه لجاجت مي كنند و قدرت درك زمان و شرايط را ندارند و با اين لجاجت موجب تضعيف كشور و نظام و خوشحالي دشمنان قسم خورده يي مانند اسراييل مي شوند. به شهادت انتخابات، هيچ يك از اين دو گروه نمي توانند ادعا كنند كه نمايندگي اكثريت مردم را دارند. اما خوشبختانه دسته سومي هم وجود دارد كه با توكل به قدرت لايزال الهي و به پشتوانه قاطبه مردم اين نيرو را در خود مي بينند كه نگاه در نگاه، بدون فراموش كردن تاريخ و با شناخت ضعف ها و قدرت هاي خود و همچنين ضعف ها و قدرت هاي طرف مقابل، براي بهبود وضعيت زندگي در كشور به گفت وگو بپردازند. بنابراين مي توان فراموش نكرد و نبخشيد، اما براي مصلحت مردم و نظام، يك رابطه همراه با هوشياري و استواري را برنامه ريزي كرد.

*معاون صنايع دستي سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري

انتهای پیام/

کد خبر 139209259